معرفی کتاب بادبادک باز

ساخت وبلاگ

معرفی کتاب بادبادک باز/ نوشته خالد حسینی/ نشر نیلوفر

بادبادک باز اولین رمان نویسنده افغان خالد حسینی است که جایزه  کتاب سال نیویورک در 2003  برای وی به ارمغان آورده است. قهرمان داستان  کودکی افغان بنام امیر از قوم پشتون واز طبقه مرفه قبل از ظهور طالبان  است که با حسن  کودک نوکر خانه زاد پدرش که شیعه واز قومیت هزاره است قد کشیده اند. دوستی عمیق وکودکانه امیر گاهی آلوده به خودخواهی ناشی قوم مرکز بینی است،هرچه باشد حسن شیعه وهزاره ای است ودوستی با اوبرای امیرتمسخر همسن و سال های پشتونش را به همراه دارد.اما شخصیت مقابل قهرمان داستان یعنی حسن کودکی است که فرودستی خود را قبول کرده اما محبتش به امیر و تعصب و یاری اش نسبت به او خالصانه است و این محبت ووفاداری  در جریان درگیری برای پس گرفتن بادبادک امیر از چنگ پسران شرور همسایه  شان با فداکاری پسرک هزاره ای و خیانت پسرک پشتون و نهایتا آزار جنسی هزاره ای توسط پسرک شر دورگه همسایه به اوج خود میرسد.این پشت کردن امیر به دوست تمام عیار خود گناه نابخشودنی است که در سراسر داستان و گذشت سالیان و حتی دور شدن و هجرت ناخواسته از افغانستان گلوی امیر را فشار می دهد.

مسئله بزرگ امیر پس از سالها اقامت در آمریکا اورا وامی دارد تا امنیت و آرامش و خانواده را رها کند به به قلب آتش و خون ، به سرزمین ویران شده ورعب آور تحت تسلط طالبان جهت نجات فرزند حسن که ازقضا در بحبوحه بحران این کشور به خاطر حراست از عمارت اربابش کشته شده برگردد و قصور بزرگ خود را برای همیشه با نجات فرزند حسن جبران کند.

بادبادک ‏باز دربارۀ دوستی و خیانت و بهای وفاداری است. دربارۀ علایق پدر و پسر است و تسلط پدر، دربارۀ عشق و ایثار است و دروغهاشان، دربارۀ دور ماندن از اصل است و تمنّای بازگشت به آن. رمان در روایتی شیرین و جذاب، در گذر از مصائب زمانه جای امیدواری باقی می ‏گذارد: بادبادک (مظهر خوبی و دوستی و رهایی) سواد و دانش و بازشدن چشم به روی جهانی دیگر، نقش قصه ‏گویی در ایجاد تفاهم، عشق و خلاصه جلوه ‏های گوناگون فرهنگ یک ملت زنده، نشان می ‏دهد که به قول خودشان «زندگی میگذره» یا به عبارت دیگر، زندگی همچنان ادامه دارد.

خالد حسینی، خود در رابطه با این اثر گفته است که در ابتدا وی مجموعه داستانی از زندگی دو پسر بادبادک باز را نوشته بود که پس از اینکه از سوی ناشران مورد قبول واقع نشد آن مجموعه داستان کوتاه را به رمان تبدیل کرده است.

از آن جایی که نویسنده در این رمان مضامینی چون خیانت،پشیمانی،دوستی و عشق بین پدر و فرزند را به تصویر کشیده است و این مضامین،مضامینی جهانی است نه صرفا مسائلی  میان افغان ها،بادبادک باز به رمانی مورد علاقه و پسند ملیت های مختلف تبدیل شده است

 

بخشی از کتاب:

حدود ده سال بعد، کابل دیگر فقط کابل ما نبود. روس ها به خاک افغانستان تجاوز کردند و در راستای آن من و پدرم مثل خیلی از خانواده های دیگر آوارگی را به جان خریدیم و با آن زندگی و دلبستگی ها و همه خاطرات تلخ و شیرین افغانی وداع گفتیم.
بابا و چند تن از رفقایش، ترتیبی داده بودند که از افغانستان خارج شده و پناهنده آمریکا شویم. با وضعی سراسر خفت بار و رقت انگیز در حالی که تا به خاک پاکستان برسیم بارها در ایست های بازرسی جان و ناموس و غرورمان مورد مورد تعرض سربازان روس قرار گرفت،به مهمان پذیر یا هتل ۱۳ ستاره جدید قدم گذاشتیم: ایالات متحده آمریکا.
بابا عاشق آمریکا بود. زندگی در آمریکا او را زخمی کرد. شخصیت پدرم در آمریکا با آن همه شوکت و ابهت و بیا و برو و عزت و ثروت در کابل، این بود: یک کارمند پمپ بنزین. کارمندی که گاهی حتی برای خرید پرتقال پول کم می آورد و باری بین او و یک زوج بقال ویتنامی سر همین قضیه دعوای مفصلی صورت گرفت.
خدای من! چقدر غرغررو و بدبین و بد پیله شده بود.
بابا مثل یک بیوه بود که دوباره ازدواج کرده ولی نمی تواند مرگ زن اولش را فراموش کند. او دلش برای دشت نیشکر جلال آباد و باغ های پغمان تن شده بود.
به هر حال آمریکا برای من جایی بود که می خواستم خاطراتم را خاک کنم.برای بابا جایی بود برای غصه خوردن به خاطراتش.
خرج مرا در می آورد تا اینکه وارد کالج شدم. و دوران باشکوهی برایم آغاز گشت.
رشته انگلیسی برای نوشتن خلاق. آن آرزویی که حسن در مغزم کاشت و خودش بارور کرد؛ با همه ی تشویق ها و دلگرمی هایش.

برچسب‌ها: بادبادک باز کتابخانه مرکزی امام جعفرصادق(ع) پاکدشت...
ما را در سایت کتابخانه مرکزی امام جعفرصادق(ع) پاکدشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cemamsadegh-pakdasht5 بازدید : 167 تاريخ : شنبه 7 بهمن 1396 ساعت: 0:38