معرفی کتاب شبهای حرم خانه/ نوشته مریم بصیری/ نشر اسم
این کتاب داستانی تاریخی-اجتماعی است که نگاهی دارد به فضای حاکم بر حرمسراهای دوره قاجار و رویدادهای جاری در آن.محور این داستان شخصی است با عنوان «ملاباجی» و دخرتش گل بخت که مسئول راهاندازی تعزیه برای زنان دربار ناصری میشود اما در ادامه برای وی چنان مشکلاتی میآفرینند که از این کار دست کشیده و مجالسش را بیرون از دربار برگزار میکند.
رمان «شبهای حرمخانه» روایتی از زندگی زنانه است و مرکزیت وقایع در دربار ناصری میگذرد. درواقع نویسنده با تکیه و پرداختن به تعزیهخوانی زنان که در نوع خود موضوع بسیار جالب توجهی است، توانسته از حالات روحی و ذهنی زنانه تصویرهای خوبی ارائه کند.
در رمان بصیری، سنبلسادات ملاباجی (روضهخوان) و دخترش گلبخت، که در حرمسرا ندیمهاند، نقش اصلی را بر عهده دارند. نویسنده با اعدام کردن شوهر گلبخت و برگرداندنش به قصر و به بهانۀ باسوادیاش او را روانۀ اتاقهای مختلف حرمسرا میکند تا یکییکی زنان مشهور دربار را معرفی کند.
ماجراهای داستان حول روزمرگی و دلمشغولیهای پیشپاافتادۀ زنانی میگردد که بین دیوارهای قصر گیر افتادهاند و اغلب از شب و شاه محروماند. در میان اسمهای قدیمی زنان حرمسرا، بعضی نام یک فصل از کتاب را به خود اختصاص دادهاند؛
بخشی از کتاب:
ماهرخسار از اینکه خواهرش همیشه به او فخر بفروشد و او را دخترکی بیش نداند، آزردهدل بود. باید در رفتوآمد میان زنان سواد یاد میگرفت. چشم دیدن سنبلسادات و دخترش را نداشت. باید راهی پیدا میکرد تا بدون اینکه کسی متوجه شود از بیبیسکینه سواد یاد میگرفت. میدانست او هم دوست دارد خودی نشان دهد و سکهای به جیب بزند. صدای ننه قندهاری مدام در گوشش بود: «همین انیسالدوله را که میبینی برای خودش حکومت میکند و دفتر و دستک دارد و چند منشی دولتی، نخست ندیمهٔ گُرجی جیران بود! در همین اندرونی آویزان یکی از ملاباجیهای قدیم شد تا سواد یادش بدهد. صیغهٔ قبلۀعالم شد و همه چیز جیران، از عمارتش گرفته تا وسایلش، به او رسید. اگر جیران از غصهٔ کشته شدن چهار طفلش به دست زنان اندرونی مجنون نمیشد، هرگز انیسالدوله نمیتوانست از کنیزی بیچیز، به جایی برسد که دست راست قبلۀعالم باشد و اختیار همه چیز را دست بگیرد.»
ماهرخسار میخواست سوگلی شود. زیباترین سوگلی سلطان با بلندی موهایی که تا قوزک پاهایش میرسید. پیرزنانی چاق جابهجای حرمخانه جا خوش کرده بودند و جوانترها هم فقط بلد بودند چون تندیسی گِلی، مقابل سلطان خم و راست شوند. اما ماهرخسار میخواست گَلین کاخ شود. میدانست سلطان تشنهٔ محبت است و زنان به رسم ادب محبت خود را آشکار نمیکنند.
برچسبها: شب های حرم خانه کتابخانه مرکزی امام جعفرصادق(ع) پاکدشت...
ما را در سایت کتابخانه مرکزی امام جعفرصادق(ع) پاکدشت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : cemamsadegh-pakdasht5 بازدید : 161 تاريخ : شنبه 7 بهمن 1396 ساعت: 0:38