معرفی کتاب ویلت

بررسی از مرجع معرفی طبق کپی رایت کتاب ویلت/ نوشته شارلوت برونته/ ترجمه رضا رضایی/ نشر نی

ویلت بی شک احساسی ترین و تصفیه شده ترین اثر شارلوت برونته است، که در ۱۸۵۳ منتشر شد. این رمان در تنهایی عمیق شارلوت که نتیجه مرگ خواهرانش بود نوشته شده است. لوسی اسنو راوی داستان، در فراری از گذشته ناخوشایند خود در انگلستان، تصمیم می‌گیرد در یک مدرسه شبانه روزی فرانسوی در ویلت، به معلمی مشغول شود. اما خیلی زود مبارزه او برای استقلال، به دلیل دوستی‌اش با یک دکتر انگلیسی دنیا دوست و مدیر مدرسه که فردی مستبد است، تحت الشعاع قرار می‌گیرد. 

لوسی در این داستان سفری را به شهر «ویلت» آغاز می‌کند تا در آنجا به تدریس بپردازد؛ شهری که در آن لوسی با فرهنگ و آدابی متفاوت روبه‌رو می‌شود. گرچه در این شهر به مردی علاقه‌مند می‌شود، اما به دلیل تفاوت‌های فرهنگی و فشارهای اجتماعی در مسیر ازدواج با او دچار مشکلاتی می‌شود... 

در انتهای داستان، اسنو به مردی به نام موسیو امانوئل علاقه مند می شود ، حتی می خواهند باهم ازدواج کنند ،این مرد برای اسنو مدرسه ای تاسیس می کند و از لوسی می خواهد مدیر این مدرسه بشود ، لوسی از این موضوع بسیار خوشحال شده و استقبال می کند و در نهایت تصمیم می گیرد این پیشنهاد را بپذیرد. 

 در توضیح این کتاب آمده است: «ویلت، آخرین و پخته‌ترین اثر شارلوت برونته،  قهرمان داستان دختری است بی‌چیز اما جسور که زندگی کسالت‌بار را بر نمی‌تابد و با اعتقاد کامل به فضیلت‌های اخلاقی به کام اجتماع می‌رود. «ویلت» روایت رنج و تلاش است برای ایفای وظیفه، گریز از بطالت‌های روزمره، و جستجوی عشق، و نیز کشاکش آدمی با سرنوشت ناشناخته. شارلوت برونته ما را به سفری می‌برد برای کشف زوایای پنهان خیال و اندیشه زنانه.» 

در بخشی از کتاب می خوانیم:

هستند آدم هایی متین و شاداب و مهربان که همنشینی با آنها بر فقیران روح همان اثری را می گذارد که مهتاب بر فقیران جسم . دکتر برتن و مادرش از این زمره آدم ها بودند. دوست داشتند سعادت بدمند، برخلاف عده ای که دوست دارند فلاکت بپراکنند. این کار را هم غریزی و بی اختیار می کردند ، بدون سرو صدا و های و هو، و حتی بدون آنکه حواس شان باشد. این شادی بخشیدن، خودبه خود در ذهن شان عمل می کرد. در تمام روزهایی که پیش آنها بودم، برنامه هایی می ریختند که رضایت و فایده در پی داشتند.